لیاقت یه سری از ادما اینه که فقط و فقط از دور ببیننت. همین. و نه بیشتر.
لیاقت یه سری از ادما اینه که فقط و فقط از دور ببیننت. همین. و نه بیشتر.
همیشه ازش شکست میخورم. همیشه انگار اون یک پله جلوتره. اما توان کنار کشیدن از این بازی رو هم ندارم ... انگار این ادم نقطه ضعف منه. من در مقابلش کوچک و تسلیمم.
اگر امروز رو با تمام اتفاقات و عواقبش بگذرونم فردا ادم دیگریم. میدانی؟
چندین روز است صبحها که از خواب بلند میشوم یک مصرع به خاطرم میاید. فقط یک مصرع:
الا شهید عشق به تیر از کمان دوست ...
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
امروز با یکی از آدمای که تو رشتهی من اکسپرت هست صحبت کردم و خیلی خیلی ازش یادگرفتم. انقدر ذوق زده شدم که الان حال الف رو درک میکنم وقتی میگه از فیدبک گرفتن خوشم میاد. اینکه با اعتماد به نفس از مسیرم از چیزهایی که بلدم و چیزهایی که بلد نیستم حرف میزدم هم برای خودم حس شگفت انگیز و جذابی بود. اینکه با اعتماد به نفس تمام میگفتم من Leraning mindset دارم و Fixed mindset نیستم متوجه میشدم خودم چقدر به این جمله اعتقاد دارم.
باید بیشتر بخونم. خیلی بیشتر. بیشتر بشنوم. بیشتر دقت کنم.
امروز اولین قدم رو برداشتم. سلام به ناامیدیهای بسیار. به افتادنها و شکستهای متوالی. سلام به خون ریزیهای مدام. سلام من به تمام این مسیر و هر انچه زندگی در مشتش برای من نگه داشته.
یک روز میام این پست رو اپدیت میکنم و از هر چیزی که در این مسیر برام اتفاق افتادم مینویسم. شدنها و نشدنهاش. یادگرفتنها و درجا زدنهاش.
فعلا چیز بیشتری نمیتونم بگم و بنویسم.
من این روزها چند غم بزرگ دارم. ناراحتیهایی که نمیدانم باید با انها چکار کنم. امروز یک ان ته دلم گفتم کاش یک ادم افسرده بودم و میدانستم باید غمهارا در باتلاق غرق کنم. اما نیستم. من باتلاق ندارم. وقتی حالت خوب نیست هرچند غم که داشته باشی میدانی باید چه کنی. من این روزها حال عمومی ام ناراحت نیست و بلد نیستم باید با این چند غم چه کنم ؟ کجا پنهانشان کنم ؟ در کدام باتلاق دفنشان کنم؟ در کدام کوله انها را با خودم اینور اونرو ببرم. گرفتهام روی دستانم و هی اینور انور میبرمشان و به مردم نشانشان میدهم که ببینید من نمیدانم باید چه کنم.
واقعا ادمیزاد موجود عجیبی است. شاید هم من اینطورم. عزیزم من بلد نیستم با این چند غم باید چه کنم.
یادگاریم و خاطره اکنون ...
دو پرنده یادمانِ پروازی و گلویی خاموش یادمانِ آوازی...
پ.ن:"پایان."